خلاصه کتاب
در کمد ریلی رو باز کردم و وارد شدم و نگاهی به کت و شلوارمهام انداختم... کت شلوار مشکیم و برداشتم و پوشیدم و رفتم سمت کشوی ساعتها... درش رو باز کردم یکی از ساعتهام رو برداشتم و گذاشتم توی دستم... کشوی بعدی رو باز کردم و کراوات مشکیم و برداشتم و اومدم ایستادم جلوی آینه و بستمش... دستی به ریش سفیدم کشیدم و مرتبش کردم...