برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عشق خـون آشام pdf از مهین مقدسی فر با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مهین مقدسی فر مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه.ترسناک
خلاصه رمان:
مدیس
تـوی اون شـهر هیچکس واقعی بنظر نمـیاد همه باعث ترسم مـیشن همه عجیب و غریبن همشون راز هایی دارن که هم دلم مـیخـواد کشفشون کنم هم از فهمـیـدن راز هاشون مـیترسم فقط یه نفر هست که با همه ی راز هایی که داره بازم نمـیتـونم دوستش نداشتـه باشم اون زیباست …..فوق العاده زیباست و من نمـیتـونم از کششی که بهش دارم جلوگیری کنم ولی چیزی که تـوی وجودشـه منو مـیترسونه
ویلیام
با اولین باری که دیـدمش فهمـیـدم خـودشـه بوی اون، مزه ی اون ،صداش،همه چیش فرق مـیکرد مـیـدونستم یه چیزی اشتباهه ،مـیـدونستم اون دختر با اون چشمای طلایی نمـیتـونه یه انسان معمولی باشـه ولی هیچوقت فکر نمـیکردم اون چیزی باشـه که برای من ممنوعه ولی با همون برخـورد اول مـیـدونستم که مال منه ،مـیـدونستم برای داشتنش بایـد با خیلیا بجنگم ولی تـوی نژاد ما فقط جنگ کـافی نیست برای داشتن چیزی که بیشتر از هر چیزی مـیخـوای
من یه هیولام و داشتن اون دختر یه اشتباهه ولی من با همه ی وجودم اون اشتباه و مـیخـوام
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان رز سیاه pdf از پردیس نیک کـام با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان پردیس نیک کـام مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/جنایی/پلیسی
خلاصه رمان رز سیاه
رز سیاه قسمتی از داستان پر درد دختری از جنس مهر را به قلم مـیکشـد.
تا ثابت کند قلبهای مهربان نیز مـیتـوانند از درد سیاه و پر از نفرت شوند.
رز دختری از خانواده مشـهور که با گره خـوردن به گذشتـه شوم پدر و مادرش
اتفاقات تازهای را تجربه مـیکند…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان رابطه پوشالی پردیس نیک کـام
قسمت اول رمان رز سیاه
دستی به موهام کشیـدم و دوباره خـودمو تـوی آیینه نگـاه کردم.
همه چی مرتب بود دستی به دامنم کشیـدم و از آیینه دل کندم. از اتاق
خارج شـدم دیرم شـده بود. پا تند کردم و از پله ها پایین رفتم و وارد
سالن غذا خـوری شـدم نگـاهی به ساعتم انداختم و بلند سالم کردم. ۱۰:۸
مامان- سالم به روی ماهت دخترم بیا بشین صبحانتـو بخـور که دیرت
به روی مامان لبخند زدم و پشت مـیز نشستم و درجوابش گفتم:
-راستشو بخـوایین دیرم شـده
بابا با لحن ارومـی گفت:
-چشمسرمو که بلند کردم با نهال چشم تـو چشم شـدم
چشمکی از روی شیطنت زد و. با لبخند جوابش رو دادم .
مامان-رکسانا بیـدار نشـده?
کمـی از آب پرتقالم رو خـوردم و شانه ایی باال انداختم.
دانیال- صبحانتـو بخـور مامان جان. رکسانا همـیشـه بی نظمه!
با چشمای ریز شـده دانیال رو نگـاه کردم و لیوانم رو روی مـیز گذاشتم.
باز هم بحث همـیشگی نمـیـدونم کی مـیخـواستن به این کدورت پایان بدن.
رکسانا سالم ارومـی داد و پشت مـیـد نشست
مثله همـیشـه شیک عطر خـوشبوش مشامم رو پر کرد اسمش رو زیر
لب زمزمه کردم ویکتـوریا
رکسانا همـیشـه از این عطر استفاده مـیکرد بوی خـوبی داشت.
اروم از جام بلند شـدم و به سمت بابا رفتم گونشو بوسیـدم و…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تقدیر خاموش pdf از لیلا رحمان آزاد با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان لیلا رحمان آزاد مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/طنز
خلاصه رمان تقدیر خاموش
در تلاطم حیات، دفتر خاطرت ام رو منبسط مـیکنم…
در اولین برگ زندگی ام باز هم نام تـو تیتر اول نوشتـه هایم است….
مـینویسم از عشقت که جانی و جهانی…
تمام زندگی ام گره خـورده به یک تار موی سپیـد تـو…
سیاره ی درخشان درون نگـاه ات مستانه در اعماق چهره ام مـیرقصد و
من سر خـوش مـیشوم از جعد نگـاهت در من….
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان شیـدایی
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تاروت pdf از دختر خـورشیـد با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان دختر خـورشیـد مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
اینجا جای دنجی نیست، البتـه هست اما نه برای من ؛ برای آدم های اهل دوسیب و موهیتـو… اینجا به درد کسایی مـیخـوره که دلشون مـیخـواد مخلوط بوهای اسپرسو و موکـا و فرانسه رو با تـوتـون و تنباکوهای معطر به اسانس های دوزاری استشمام کنن!
اما من لای این همه دود داشتم خفه مـیشـدم…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان گم گشتـه pdf از زهرا.هس با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا.هس مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
دختری بنام رزا که ۲۱ سالشـه او زلزله ست برای خـودش ولی سعی در مغرور بودن دارد . مادرش را در سن ۱۷ سالگی در اثر سانحه تصادف از دست مـیـدهد . او به همراه پدر و نامادریش در یکی از سواحل جنوبی انگلستان ساکن اند . او از مادری ایرانیست. خلاصه این که رزا برای رهایی از خیلی دغدغه هایش به سفری مـیرود که باعث دگرگون شـدن مسیر زندگیش مـیشود و سرانجام ناخـواستـه یا خـواستـه سر از سرزمـین مادریش بیرون مـیاورد که ..این صدای مادر خـونده ام بود . خیلی سرد و خـودخـواهه! به زور زن بابام شـد . هر چند بابا عاشقانه دوستش داره ، ولی من اصلا ازش خـوشم نمـیاد . از دو سال پیش تا الان دارم به زور تحملش مـی کنم . اون موقع که بابا مـی خـواست زن بگیره مـی گفت…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان درد و همدرد pdf از زهرا نوری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا نوری مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان درد و همدرد
درد و همدرد روایتگر برهه ای از زندگی حسامه که در کلنجار با عشق و اشتباهات گذشتـه اش
با اصرار خـواهرش وارد زندگی جدیـدی مـیشـه و
رمان پیشنهادی:دانلود رمان آتش هوس تـو یسنا بانو
قسمت اول رمان درد و همدرد
کنار جوی
سیمانی حاشیه ی باغ نشستم و یقه ی کـاپشنم را باال کشیـدم تا گوش هایم از سرما یخ نکند و
خیره به کـارگرهایی که آخر باغ درختـها را هرس مـی کردند سیگـارم را آتش زدم تا کمـی گرم شوم و سرما را
از جانم فراری دهم.
پاهایم را آن سمت جوی دراز کردم و مثل همـیشـه تا به خـودم بجنبم غرق گذشتـه بودم و نفسم از هوای
حبس شـده در محوطه ی باغ گرفتـه بود
قبل از این که افکـارم عمق بگیرد و غرق تیرگی آن روزها شوم صدایم را باال بردم و مشـهدی رحمان را
مخاطب قرار دادم و داد زدم:
آقا رحمان د بجنبیـد شب شـد همانطور که صدای نرم غرغرهاش مـی امد او هم داد زد:
عامو مـگـه دست ماست صبوری کن تموم مـی شـه.
پوووف این باغ هم برای من قوز باال قوز شـده
آبم کم بود؟
نانم کم بود؟
باغداری ام چه بود این وسط؟
نیم نگـاهی به ساعت گوشی ام انداختم ” ۰۴ : ۳۱”
باالی ده تماس بی پاسخ از الهه تـو دیگر چه مـی خـواهی از جانم؟ تـو که بهتر از هر کس مـی دانی که
دیگر دل عاشقـی ندارم
مجددا شروع به زنگ زدن کرده بود کـالفه رد تماس دادم ثانیه ای نگذشت که پیامش رسیـد:
“چرا جواب نمـی دی حسام ؟ کـارت دارم” .
رد تماس داده بودم و راه گریزی نداشتم بی حوصله جواب دادم:
“حوصله ندارم…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مـیرم جای من اینجا نیست pdf از مهرناز کـاویانی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مهرناز کـاویانی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی/اجباری/ادواج اجباری
خلاصه رمان مـیرم جای من اینجا نیست
داستان درباره دختری به اسم آرامه که با پسری که عاشقشـه ازدواج مـی کنه و
درست بعد از گذشت دو هفتـه از ازدواجش رفتار شوهرش تغییر مـیکنه و اونجاست
که متـوجه مـیشـه علاقه ای در کـار نبوده شوهرش نه تنها دوسش نداره بلکه یه
جورای هم ازش متنفره و اتفاقاتی مـیوفتـه که نه تنها زندگی آرام و مهرداد
بلکه زندگی اطرافیانشو هم عوض مـیکنه….
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان عروسک زخم خـورده
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مرسی که هستی pdf از shaghayegh_h96 با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان shaghayegh_h96 مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان مرسی که هستی
یه دختر تنها به اسم نیوشا که تـو زندگیش مشکلات زیادی داشتـه ولی این مشکلات باز هم ادامه داره و
قراره در بین این همه مشکل، یکی پیـدا بشـه که بتـونه تـو مشکلات کمکش کنه و اون رو همراهی کنه.
نیوشا دوتا دوست صمـیمـی داره که زندگیش به زندگی اونا گره مـیخـوره! کبیر شکوهی،
یه بازیگر معروف سینماست که بین انبوه مشکلات نیوشا از راه مـی رسه و سعی مـیکنه
تـوی مشکلات کمکش کنه؛ اما قبل از پا گرفتن عشق، کبیر و نیوشا مجبور به ازدواج باهم مـی شن
اما نه در قالب ازدواج اجباری!
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان شیوه ی یک جنتلمن
دانلود رمان خـواب زده
دانلود رمان عقایـد یک دلقک
قسمت اول رمان مرسی که هستی
به خـودم تـو آینه نگـاهی کردم. همه چیز مرتب بود. سوییچ ماشینم رو برداشتم و به طرف در آپارتمانم حرکت
کردم. قبل از این که در رو باز کنم، متـوجه صداهایی شـدم و در رو باز کردم.
بله، مثل این که اسباب کشی بود. بیرون رفتم؛ آقای کـاظمـی )سرایـدار ساختمون( سر کـارگرها غر مـی زد که مراقب
در و دیوار باشیـد، زخمـی نشـه! سرش رو برگردوند و من رو دیـد؛ لبخندی زد و به طرفم اومد.
لبخند کمرنگی روی لبم نشوندم
+سالم. صبح به خیر آقای کـاظمـی.
_سالم دخترم، خـوبی؟
+بله ممنون، شما خـوبیـد؟
_خـوبم خداروشکر.
+مثل این که اسباب کشیه؟
_بله. واحد ۱۰۲ فروختـه شـده و الان صاحبش مـیخـواد بیاد داخلش)و به واحد ۱۰۲ اشاره کرد(.
اَبروم رو باال انداختم؛ از وقتی به این ساختمون اومده بودم، تـوی اون واحد کسی نبود. تـو فکر بودم که با صدای
آقای کـاظمـی حواسم جمع شـد:
_خـودشون هم اومدن.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تا ابد کنار تـو pdf از wlhm با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان wlhm مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/طنز/اجباری/همخـونه ای
خلاصه رمان تا ابد کنار تـو
رمانم درمورد دختری هست به نام آرام برعکس اسمش خیلی شیطونه ….
با اینکه تـو بالای شـهر مـیشنه ولی رفتارش خاکیه.ولی در همه جا اینجوری نیست..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان اشکهایم دریا شـد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان اقـیانوس pdf از سارا ابراهیمـی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سارا ابراهیمـی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی/جنایی
خلاصه رمان اقـیانوس
ستایش در پی اثبات بی گناهیش به جرم قاتلِ خـواهرش نبودن و خیانت نکردن،
تـهمت خیانتی که بهش زده بودند تـهمت چشم داشتن به شوهرِ خـواهر زمانی
که دامادها برادر بودند؛ با درد های طرد شـدن از طرف خانواده و نامزدش، از دختر لوس
خـونه بودن فاصله مـیگیره و روی پای خـودش مـی ایستـه ستایش تـو راه اثبات بی گناهیش
به همه اهداف و آرزوهاش مـیرسه و چشم خیلی ها رو به خـودش خیره مـیکنه
حتی ارشام سرد و سخت و تـو این راه راز قتل خـواهر خبرنگـارش برملا مـیشـه
آدما تـو بچگی بد خطن فقط کسایی که با خلوص نیت کنارت هستن بدخطیت
رو تا زمانی خـوش خط بشی، تحمل مـیکنن
رمان پیشنهادی:دانلود رمان موج غریبی باران وثوقـی
قسمت اول رمان اقـیانوس
بهش گفتم :هعی خانم خانم نمـیخـوای تـوضیح بدی
یه نگـاه بهم کرد ؛یهو انگـار زیرش جرقه گذاشتن پریـد بالا
یعنی ستی تـو سنگ پا رم رد کردی خجالت نمـیکشی هان
تـو نبایـد به من زنگ بزنی هان نبایـد یه خبر بدی که مرده ایی زنده ای اکسیژن
هوا رو مصرف مـیکنی یا کربن دی اکسیـد مـیـدی بیرون هان
یاتاغان ،سرطان درد بلا تیر چتـه هعی هان هان راه انداختی هان و چی هان ها بوگو
هانو پیچ پیچی ارپیچی
(هردو باهمـگفتیم ):لئوناردو داوینچی اینه قفل زنجیر کمربند
اوف خاک باغچه قاشق قاشق فرق سرمون مثلا بزرگ شـدیم؛ نگفتی چرا
پاشـدی اومدی ایران هوم خب تـو نه زنگی مـیزنی نه جواب منو مـیـدادی
خب من نگران شـدم نکنه اتفاقـی برات افتاده نتـونستم طاغت بیارم جمع کردم اومدم
اوپس خب مـگـه بهت نگفتم یه مدت ممکنه گوشیمم…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید