برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تنهام نزار pdf غزاله مؤمنی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان غزاله مؤمنی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/تراژدی
خلاصه رمان تنهام نزار
دل شکستـه امروز من باعث شـد بنویسم
نه از شکستنش از رویایی که تـومور رویاهام شـده و ول کنم نیست
امروز دلم شکست ازت
به خـودت هزار بار گفتم ولی
خدایا امروز دعا مـیکنم الهی اونی که دلمو شکست گوشـه شکستش
دست کسیو که اونو شکست رو نبــــــّره
دانلود رمان هرمـیس پگـاه رستمـی فر
متن اول رمان تنهام نزار
من از اینکه تـو خـوشبختی نه ارومم نه دلگیرم
یه جوری زخم خـوردم که نه مـیمونم نه مـیمـیرم
تمام ارزوم این بود یه رویایی که شـد دردم
یه بارم نوبت ما شـد ببین چی ارزو کردم
یه عمره با خـودم مـیگم خدا رو شکر خـوشبختـه
خدارو شکر خـوشبختی چقدر این گفتنش سختـه
نه اینکه تـو نمـیـدونی ولی این درد بی رحمه
یه چیزایی رو تـو دنیا فقط یک مرد مـیفهمه
تمام روز مـیخندم تمام شب یکی دیگـه ام
من از حالم به این مردم دروغای بدی مـیگم
یه عمره با خـودم مـیگم خدا رو شکر خـوشبختـه
خدارو شکر خـوشبختی چقدر این گفتنش سختـهامروز خیلی کسل تر
از همـیشـه بودم،تا مـیره فراموشش کنم لعنتی باز مـیاد جلو چشمام
خیلی شبیهشـه
چشما همون چشما،نگـاهاش،صداش
غیر ممکنه اشتباه کنم،بایـد برم به بهانه اینکه بچه رضا رو
ویزیت کنم اسمشو رو کـادر باال سرش بخـونم
اگر باورم نمـیشـه هنوز مسخ شـدم و دارم به در بیمارستان نگـاه مـیکنم
،حتی نزاشتن من بچمو شیر بدم،فقط به چه حقـی این کـارو
کردن،قانونا بایـد بچه من تادو سالگی پیشم باشـه
فرزند پسر تا دوسالگی فرزند دختر تا هفت سالگی،دقـیق نمـیـدونم
چند تا قانون مطالعه کردم بیشترش همـین صدق مـیکرد(
در باز مـیشـه فرزین مـیاد تـو دستامو گرفت و با ناراحتی مشقـی گفت:
السا بخدا مجبورم،منو تـو هیچ وجه مشترکی نداشتیم،اگر
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آقای نازنین pdf از Silver Sun با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان Silver Sun مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی/پزشکی
خلاصه رمان آقای نازنین
دکتر مرصاد سهیلی زاده، استادیار دانشگـاه تـهران، دقـیقا بر عکس اون چیزیه که تصورشو مـی کنیـد.
شخصیت غیر قابل پیشبینی، مرد لحظه ها و کسی که برای هر حرکتش برنامه ریزی مـی کنه.
ملاقات با یک نفر، کم کم تمام برنامه هاشو به هم مـی ریزه و معادلاتشو عوض مـی کنه و
اونو وارد راهی جدیـد مـی کنه. یه یه شخصیت نو پیـدا کنه.
یه شخصیت خـوب
یه آقای خـوب
یه آقای نازنین
دشمنان تشنه ی خـون من و من تشنه ی/ مرگ زهر شیرین من، ای یار منافق با من
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان نه دیگـه نمـی بخشم
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دلبر شیطان pdf از رویا احمدیان
با لینک مستقـیم برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان دلبر شیطان
_Innamorato del diavolo حتی خـودش هم مـی دونه که دلبر شیطانم!
خـودش هم ایمان داره چقدر آدم دل سنگ و بی رحمـیه… ولی به قول خـودش بایـد تاوان بدم،
تاوان دلبری کردن برای یک شیطان رومنم که عاشق این شیطانم و برای به دست
آوردن دلش هر کـاری مـی کنم. کنارش مـی مونم حتی زمانی که ازم درخـواست
مـی کنه مدتی نقش نامزدش رو بازی کنم تا….
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان لب اناری
دانلود رمان برگریزان
دانلود رمان پالوز
دانلود رمان دختر مساوی شیطنت پسر مساوی غرور
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان ارثیه مامان بزرگ pdf از فاطیما با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فاطیما مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/هیجانی/طنز
خلاصه رمان ارثیه مامان بزرگ
دختری پر از شیطنت و آتیش پاره که برای ادا کردن نذر مامان بزرگش
مجبور مـیشـه به سفر حج بره و چون ورود دخترای مجرد به عربستان ممنوعه
تن به ازدواج موقت و صوری مـیـده اون هم با سیـد محمدیاسین حسینی هم
کـاروانی مذهبی و غیرتیش
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان عشق یخ زده
قسمت اول رمان ارثیه مامان بزرگ
یک بعد از ظهر خنک پاییزی است، نسیم مالیمـی
گـه گـاه مـیوزد و برگ درختان زرد را مـیرقصاند
پرایـد عزیزم را در یک کوچه خلوت پارک مـیکنم
هنوز قسط آخرش را ندادهام و حاال حاال ها بایـد
تـوی باشگـاه کـار کنم تا پولم کفاف اقساط ماهیانهاش را
بدهد
آخرین نگـاهم را به آینه مـیاندازم صورتم بدون آرایش
در مـیان آن مقنعه سرمهای شبیه دختر بچه های
دبیرستانی شـده
با وجود چهره بچگـانه و معصومـی که دارم نگـاه تخس و
پر شیطنتم فریاد مـیزند، در پس این نقاب چه
عجوبهای نهفتـه است
چتری هایم را داخل مقنعه مـیفرستم و
به سمت دفتر حاجآقا گـام بر مـیـدارم
دفترش طبقه سوم یک ساختمان قدیمـی
وسط خیابانی شلوغ و پر رفت و آمد است
ساختمان فاقد آسانسور است و من بایـد
حدود چهل بله را پشت سر بگذارم تا برسم
زیر لب به فاتحهای به روح مامان بزرگ و ارثیهی
دردسرسازش مـیفرستم و به گـام هایم سرعت
مـیبخشم
هر مادربزرگی ارثیه ملک امالک برای نوهاش
جا مـیگذاشت، آن خدا بیامرز اعمالش را روی کوله بار
ما گذاشت، آن هم چه عملی
کـاش این زبان دو متریام حریف بابا و مامان مـیشـد
تا حداقل به جای من شیرین قبول مسئولیت
مـیکرد
جلوی دفتر حاجی مـیایستم، قبل از فشردن زنگ نفس عمـیقـی مـیکشم
لحظاتی بعد در باز..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان استاد مرموز من pdf یاسی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان یاسی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/طنز/کلکلی
خلاصه رمان:
دختری شیطون و بازی گوش به اسم النا این دخترو شیطونیاش همه رو عاسی کرده واما طی اتفاقاتی///
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تحفه نجس pdf از پریا قاسمـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان پریا قاسمـی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان تحفه نجس
مـیخـواهم از دردی بگویم که بوی گـ ـناه و نجاستش، تمام شـهر را پر کرده است. دخترکی نوجوان و
شـهرستانى، با مشکلاتی در پرورشگـاه مواجه مـیشود؛ مشکلاتی که او را مجبور مـیکند تا برای
تامـین آینده و خـوشبختی برادر کوچکترش از آنجا فرار کند. دست سرنوشت او را به خانهای مـیکشاند که
خانه فساد مـیخـوانیمش…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان الهه ناز pdf از مریم اولیایی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مریم اولیایی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان الهه ی ناز
روزها بی تـوجه بما مـی گذرند زمان بخاطر آدمها تـوقف نمـی کند. چه بی
رحم اند ثانیه ها! چه قسی القلب اند دقایق! چه روز شومـی بود آن
روز که برادرم علی، خـودش را بخاطر عشقش دار زد. آخر چرا؟
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان خدمتکـار هات من
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان جان جانان pdf از یاسمن بیگی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان یاسمن بیگی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/درام/اجتماعی/معمایی
خلاصه رمان جان جانان
سختـه!
سختـه که بدونی، لحظات آخر زندگیتـه!
سختـه که این رو بدونی و نتـونی کـاری برای نجات جونت انجام بدی!
سختـه که به یاد گناه های گذشتـه بیوفتی؛ ولی نتـونی جبران کنی!
سختـه که بدونی، زمانی برای جبران نداری!
سختـه!
خیلی سخت….
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان الهه شرقـی
قسمت اول رمان جان جانان
آروشا :
با جیغ گفتم:
_ این درو باز کن… بیا این رو باز کن! کجایی؟
بعد از کلی زجه، باالخره با نگـاه سردش در رو باز کرد و نیم تنش رو
به در تکیه داد؛ پاهاش رو ضربدری گذاشت و به من زل زد.
_ چتـه ؟
_ بیا این درو باز کن.
_ چی گفتی؟
_ مـیگم بیا این درو باز کن.
_ چی؟
_ گفتم بیا این رو باز کـن.
_ نمـیشـه!
با ناله و التماس گفتم:
_ بیا این درو باز کن؛ خـواهش مـیکنم… ازت خـواهش مـیکنم! بیا
این درو باز کن.
_ نه! تـو هنوز جوابت رو پس ندادی.
فریاد زدم:
_ مـیگم بیا این درو باز کن.
_ دارم آروم آروم کنترلم رو از دست مـیـدم. کـاری نکن بیام تـو!
_ چرا ولم نمـیکنی؟ چرا دست از سرم بر نمـیـداری؟
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بی عشق pdf از axie با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان axie مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
امـیر برادر ساقـی سعی مـی کنه که ساقـی رو از خـودش دور کنه و خـواهرشو برنجونه …یه جورایی ساقـی رو مجبور مـی کنه که از شمال بره به یه شـهر…ساقـی هم با اجبار قبول مـی کنه…که بره به شـهری که تـو تمام عمرش فقط یه اسم ازش مـی دونه…تـهران
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان حقـیقت معکوس pdf از FATEMEH_R با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان FATEMEH_R مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/پلیسی/جنایی/اجتماعی
خلاصه رمان حقـیقت معکوس
درمورد دختریست به اسم آذر که در زندگیاش دو بار زخم خـورده است. بعد از چند سال،
جرقهای آتش انتقام را در وجودش شعلهور مـیکند و باعث مـیشود حقـیقت برایش آشکـار شود؛
حقـیقتی که برعکس تمام تصوراتش است و برملاشـدنش یک زخم که از زخمهای گذشتـه کـاریتر است، به قلبش مـیزند؛
اما اکسیر عشق هر زخمـی را مداوا مـیکند…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان رسوخ دل
قسمت اول رمان حقـیقت معکوس
چادر سیاه شب سلطهگرانه سراسر بیابان را در بر گرفتـه و مصرانه سعی در بهرخکشیـدن
چهرهی سیاهش را دارد؛ گویا تمام ستارگـان را بلعیـده. در این ظلمت تنها یک نقطهی نورانی
به چشم مـیخـورد، نورانی و البتـه سوزان.
آتشی که هر لحظه شعلهورتر مـیشود و زبانههای سرکشش بهآرامـی، با ولعی که تمامـی ندارد،
هرآنچه در سر راهش قرار دارد، مـیسوزاند. صدای جلز و ولز آتش که با زوزهی گرگها آمـیختـه شـده
و قدرتش را فریاد مـیزند، به گوش مـیرسد و سکوت آن بیابان تاریک و مخـوف را مـیشکند.
باد نیز بر قدرتش افزوده و دود غلیظ آتش را بیرحمانه بر صورت بهتزدهاش مـیکوبد و
با نیشتری که بر چشمانش مـیزند، کمکم راه اشکهایش را باز مـیکند. سرانجام با
فروکشکردن آتش که چیزی جز خاکستر از خـود باقـی نگذاشتـه است و دیـدن تلألؤ
گردنبندی که همچون ستارهای در انبوهی از تاریکی مـیدرخشـد، زانوانش سست مـیشود
و فریادی که در گلو خفه کرده بود، در فضای مردهی بیابان طنینانداز مـیشود
با صدای جیغش که اینک سکوت مرگ بار اتاقش را شکستـه است، از خـواب مـیپرد. این کـابوسها
هیچگـاه تمامـی ندارد؛ حتی جلسات مشاوره و قرصهای آرامبخشی هم که مصرف مـیکند، نتـوانستـه هب
این کـابوسها و خاطرات تلخ که همچون بختک به سلولهای خاکستریاش چسبیـدهاند…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید