گوهر زنی چهل ساله که بعد فوت شوهرش تو مجازی با پسری آشنا میشه که همسن دخترشه …. گوهر محبت ندیده به حدی دلبسته شاهرخ میشه که متوجه نیت اون نمیشه و پای شاهرخ و تو زندگی خودش باز میکنه.. همه چی از جایی شروع میشه که شاهرخ دلبسته ی گیوا(دختر گوهر) میشه!! و حماقتی که تبدیل شد به…
آنالی دختر تنها و بی کسی که با نامادریش زندگی میکنه و برای فرار از تنهایی نامزد میکنه. ولی نمیدونه نامزدش اون و برای تسویه کردن طلبش میخواد… تا اینکه بالاخره طلبکارا میدزدنش و با بی رحمی و خشونت ذاتیشون آزارش میدن و مجبورش میکنن خدمتکار بشه یا اینکه …
عسل: ماهور خر نشو ارمان واقعا پسر خوبیه تازه دوست مهدی هم هست خیالمون راحت تره. ماهور: چرا گیر الکی میدی اخه؟ دلم نمیخواد وارده رابطه بشم مگه زوره؟ د ل م ن م ی خ و ا د عسل:چه مرگته تو؟هان؟ ماهور: نفهم میگم نمیخوام حوصله ی یه رابطه کلیشه ای رو ندارم (کاش میشد بگم که من حس میکنم مثل شماها نیسم…)
رمان حس کبود
عسل با ناراحتی خداحافظی کرد و رف منم اومدم سمت خونه اونا نمیفهمنن از حس من از اینکه همش احساس میکنم شبیه هیچ کدوم نیستم شروع کردم تو اینستا گشتن حداقل بهتر از حرص خوردن بود. یه عکس عجیب دیدم یعنی چی! اینا دارن چیکار میکنن؟ باورم نمیشه شروع کردم گشتن تو همون پیج و پیج هایه مختلف کامنت هارو خوندم راسش ترسیدم خیلی بیشتر از اول یه حسی داشتم هم دلم میخواست ادامه بدم هم ترس و استرس حالمو بد کرد بود.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " قم رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.