دانلود رمان مردی شبیه من از Paramour با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان از زبان ارغوان شایسته بیان میشه. یه دختر ازاد که همین ازادیش کار دستش داد. زمانی که یه دختر نوجوون بود خطاهایی مرتکب شد که بعد از ۷ سال داره تاوانشو پس میده. درست زمانی که عاشق شده. عاشق مردی که اعتقاداتش از بین اون همه ادمی که کنارشن خیلی بهش نزدیکه. عاشق مردی که شبیه اوست…
خلاصه رمان مردی شبیه من
قدم هامو یکم تند تر کردمو سریع رفتم تو. چراغا روشن بود و یه خانوم داشت سخنرانی می کرد. اکثر خانوما تو ۴۱ ساله پیداش کردم. رفتم پیشش – حسینیه مونده بودن. با چشم دنبال چکامه گشتم تا بالاخره کنار یه خانوم ۲۱ نسشتم و گفت: – چرا برگشتی؟بی افت قالت گذاشت؟ همه امشب دست به دست هم دادن تا برینن به اعصاب من. ااااااااااااه – بی افم کجا بود اخه؟ – برو خودتو سیاه کن……..ما خودمون زغال فروشیم – اااا؟پس توام اره؟ – برو گمشو. فعلا که تو اره!
ای خدا خودت بهش بفهمون که من دیگه اون ارغوان نیستم. – چکامه! به خدا دیگه خبری از هیچ کدومشون نیست…..اگه باور نداری بیا گوشیمو بگرد…….اگه یه شماره پیدا کردی اسممو عوض می کنم بعدم گوشیمو از تو جیبم در اوردمو دادم دستش -بگیر از دستم گرفتو رفت تو شماره هام. وقتی همشو گشت گفت: ۴ تا شماره پیدا کردم شایان،شاهین،طاها،کیارمین. چندتا دیگه هم بود که یادم نیست. کم نیاری یه وقت؟ -زدم تو سرشو گفتم: خاک بر سرت.شایان و شاهین که شوهر خواهرامن.
طاها پسر خالمه و کیارمینم یه ادم نفهم – دقیقا چه نسبتی دارین؟ با بی حوصلگی گفتم: – یه فامیل دور – حالا چرا نفهمه؟ همین که جمله کافی بود تا با حرص شروع کنم به تعریف کردن: – به من اس داده بیا بیرون بریم خونه بعدش بهم میگه مراسم هنوز تموم نشده.یه غذا هم داده دستم که مثلا حقم ضایع نشه….دیوونس یکم فک کرد و گفت: – پس چرا برگردوندت؟ – خودم برگشتم…….راستی تو چرا نرفتی دسته؟ – خوشم نمیاد.بعضی از ادمایی که میرن تو دسته به خاطر امام حسین نمیرن…