دانلود رمان دختری به نام حنا از یگانه سلیمی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
درباره دختری به نام حنا هست که وارد دانشگاه میشه و با پسری به اسم کیوان آشنا میشه که اتفاقات جالبی براشون پیش میاد، دعواهای کلکلی و جربحثهای طنزآمیز صحنهدار… اما اتفاقات عجیب غریبی میوفته که حنای قصه رو شوکه میکنه درحالی که عاشق کیوان شده ولی متوجه میشه که کیوان برای…
خلاصه رمان دختری به نام حنا
توی دانشگاه نشسته بودم و به این فکر می کردم چیکار کنم تا حال کیوان جا بیاد کوثر و بهار و یلدا هم کنارم نشسته بودن اونا هم تو فکر بودن که چه بلایی سر کیوان بیاریم! یهو یلدا خندید و گفت: -خدایی اگه سر امتحانا انقدر از مغزمون کار می کشیدیم الان دکتر بودیم! من و بهار خندیدیم که کوثر گفت: -بچه ها من یه فکری دارم! منتظر بهش خیره شدیم که گفت: -خط قرمز کیوان اول ماشینشه بعد غرورش. بشکنی زدم و گفتم: -غرورش و نشونه بگیریم فهمیدم چیکار کنم. بهار گفت: -وای حنا نه گناه داره! چپ چپ نگاهش کردم که گفت: -خب باشه اون گناه نداره ولی غرور خیلی مهمه! با حرص گفتم:
تو دوست منی یا اون؟ بهار چیزی نگفت ومن تو فکر کارایی که میخواستم بکنم غرق شدم. ده دقیقه به کلاس مونده بود که بلند شدیم و به کلاس رفتیم. ادامسی از کوثر گرفتم و شروع به خوردن کردم کیوان هنوز تو کلاس نیامده بود. طبق نقشه کوثر کنار رادمان نشست خیلی زود کلاس شلوغ شد. تنها جای خالی کنار من بود انگار شانس باهام یار بود که کیوان وقتی وارد کلاس شد تنها جای خالی کنار من بود و مجبور شد کنارم بشینه. ولی قبلش من ادامسم و از توی دهنم در اوردم و روی صندلی چسبوندم. کیوان با لبخند مغرورانه ای که خوب میتونستم بفهمم داره دیروز و برام یاداوری میکنه کنارم نشست.
اخم کردم و صورتم و برگردوندم که اروم کنار گوشم گفت: -چطورین لیدی؟ اخم روی پیشونیم غلیظتر شد. استاد وارد کلاس شد و بعد از خوندن لیست شروع به تدریس کرد. کیوان اروم در گوشم گفت: -فکر کردم از ترس نیای دانشگاه! خیلی خودم و کنترل کردم جوابش و ندم ولی اون با خنده گفت: -شب جات و خیس نکردی؟ بعد خودش زد زیر خنده عصبی بلند شدم و گفتم: -استاد این اقا یه سره صحبت میکنه نمیزاره بفهمیم شما چی میگید! استاد نگاهی به کیوان کرد و گفت: -اقای هخامنش بفرمایید این سوال و حل کنید بفهمیم چقدر بلدین. کیوان با اخم از جاش بلند شد و رو به من اروم گفت…