قم رمان
دانلود رایگان رمان قدیمی pdf
دانلود رمان دانلود رمان تاوان خیانت (فصل 1 و 2 و 3) از ناشناس به صورت pdf

دانلود رمان دانلود رمان تاوان خیانت (فصل 1 و 2 و 3) از ناشناس به صورت pdf

دانلود رمان عاشقانه , انتقامی , ایرانی , در حال پخش دانلود رمان تاوان خیانت (فصل 1 و 2 و 3) اثری بینظیر از ناشناس رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت قم رمان دانلود کنید

اسم رمان : دانلود رمان تاوان خیانت (فصل 1 و 2 و 3)

تعداد صفحه : کامل

نویسنده : ناشناس

ژانر : عاشقانه , انتقامی , ایرانی , در حال پخش

دانلود رمان دانلود رمان تاوان خیانت (فصل 1 و 2 و 3) بدون سانسور به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

دانلود رمان تاوان خیانت (فصل 1 و 2 و 3) خلاصه رمان

اشک های من ، چشمان او ، خیال با او بودن، تنهایی ام در تاریکی ، خیانتی آشکار ، تاوان این خیانت چیست …دختری که با چهار برادر آشنا میشه و اسیر اونها میشه تا اینکه…

گوشه ای از رمان دانلود رمان تاوان خیانت (فصل 1 و 2 و 3)

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان خدمتکار هات من اثر ناشناس نگارش قوی

دانلود رمان خدمتکار هات من رایگان

دانلود رمان عاشقانه , اربابی , ایرانی خدمتکار هات من اثری بینظیر از ناشناس رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت قم رمان دانلود کنید

اسم رمان : خدمتکار هات من

تعداد صفحه : 788

نویسنده : ناشناس

ژانر : عاشقانه , اربابی , ایرانی

دانلود رمان غریبه آشنا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

خدمتکار هات من خلاصه رمان

درباره یه دختر خدمتکار که اتفاقای بدی براش میوفته و …

گوشه ای از رمان خدمتکار هات من

رمان احساسی درباره دختری که خانواده خودش رو از دست میده و عمویش او را به عنوان کودک تهت سرپرستی خودش قرار میده و خانواده عموش اورا اذیت و آزار میدن این کتاب نوشته بانوی شب که میشه گفت ژانر کتاب از نوع کتاب های عاشقانه و احساسی در ابتدا شاید فکر کنید که داستان شبیه به کتاب سیندرا هستش ولی به مرور تغییراتی را شاهد هستید و میبینید فقط الهام اولیه از اون داستان گرفته شده

بخشی از رمان خدمتکار من

کت و دامن لیمویی رنگی که تازه همراه رهام خریده بودند با جوراب شلواری کلفت مشکی پوشیده بود و به اصرار رها آرایش ملایمی که فقط کمی چهره اش را جان دار تر می کرد بر چهره نشانده بود .. روسریه سفید بزرگ و گرانقیمتی که طرح های لیمویی رنگ زیبایی نقشش شده بود لبنانی سر کرده و بسیار شیک و زیبا بنظر می رسید .. شباهت زیادی هم با دینا خدمتکار نداشت .. اصلاح کرده و به اجبار رهام و اصرار رها ابروهایش را برداشته بود .. دراین مدت رهام زیاد آزارش می داد .. گویی می خواست به او بفهماند که فقط خدمتکار است و بخاطر اینکه صیقه اش شده هوا برش ندارد .. چادر رنگی زیبایی که پارچه بسیار قشنگی داشت و در روز های اخیر دوخته بود بر سر انداخت و منتظر ماند تا رهام صدایش کند.

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان جانان من آروشا و ایمان

دانلود رمان جانان من آروشا و ایمان اثر ناشناس pdf

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی , بزرگسال , کل کلی جانان من آروشا و ایمان اثری بینظیر از ناشناس رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت قم رمان دانلود کنید

اسم رمان : جانان من آروشا و ایمان

تعداد صفحه : کامل بدون سانسور

نویسنده : ناشناس

ژانر : عاشقانه , ایرانی , بزرگسال , کل کلی

دانلود رمان جانان من آروشا و ایمان رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

جانان من آروشا و ایمان خلاصه رمان

درباره رابطه عاشقانه آروشا و ایمان یه دختر و پسر دانشجو که آروشا یه دختر شیطون و ایمان یه پسر بچه مثبته که …

گوشه ای از رمان جانان من آروشا و ایمان

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان مست بی گناه از مهین عبدی به صورت pdf

دانلود رمان مست بی گناه

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی مست بی گناه اثری بینظیر از مهین عبدی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت قم رمان دانلود کنید

اسم رمان : مست بی گناه

تعداد صفحه : ۱۷۰۵

نویسنده : مهین عبدی

ژانر : عاشقانه , ایرانی

دانلود رمان ذهن خالی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

مست بی گناه خلاصه رمان

درباره دختری ۱۶ ساله که شب تولدش مصادف با شب بله برون و عروسی اش نیز شده اما …

گوشه ای از رمان مست بی گناه

۱۶ساله شده بودم. در شب جشن تولدی که قرار بود جشن بله برونم باشد و خاله برایم انگشتر نشان بیاورد اما تولدم شده بود و خانواده‌ی خاله نیامده بودند…

یاسین نیامده بود و من مانده بودم با دنیایی از ترس و اضطراب!

من مانده بودم با این حال که دیکر دختر قبلی خانه نبودم! اما یاسین برای محرم شدن‌مان نیامد…

نیامد که نیامد…

یاسین رفته بود…

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان هکر قلب بدون سانسور

دانلود رمان هکر قلب رایگان

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی هکر قلب اثری بینظیر از مهلا علی راد رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت قم رمان دانلود کنید

اسم رمان : هکر قلب

تعداد صفحه : ۴۷۱

نویسنده : مهلا علی راد

ژانر : عاشقانه , ایرانی

دانلود رمان هکر قلب بدون سانسور به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

هکر قلب خلاصه رمان

داستانی عاشقانه درباره هلیا که ملقب به هکر قلب است و با پسری که ملقب به هکر ماشین است وارد رابطه میشود تا …

گوشه ای از رمان هکر قلب

انواع کلاس های رزمی رو رفته بودم.بابا و مامان میگفتن لازمه واست.منم بدم نمیومد از رزم.برای همین با علاقه به کارم ادامه دادم. شلوار لی آبی روشنم رو پام کردم.و مانتوی قهوه ای بلند و اندامیم رو هم پوشیدم.سر کمد بودم تا شال انتخاب کنم که در اتاق زده شد. بی توجه به کارم ادامه دادم و فقط گفتم:بفرمایین صدای باز و بسته شدن در رو شنیدم.بلاخره یه شال قهوه ای رو پسندیدم.حس کردم یه نفر پشتمه.برگشتم.شروین بود.اخماشو انداخته بود توی هم و نگاهم میکرد.سرمو کج کردم و گفتم:چیه؟کاری داری؟_کجا داری میری؟ _یه بار به بابام گفتم.دلیلی نمیبینم دوباره توضیح بدم.اونم واسه ی تو. با دستم کنارش زدم و رفتم سمت آینه.دنبالم اومد.در حالیکه سعی میکرد لحن صداش آروم باشه گفت: _هیچ میدونی ساعت چنده؟یه دختر نباید این ساعت بره بیرون. _پس بقیه ی دخترا چرا میرن بیرون. نگاه خاصی بهم انداخت و گفت:خودتم میدونی که…… مکثی کرد و ادامه داد:برام با همه فرق داری.دانلود رمان هکر قلببی توجه بهش شالمو درست کردمو گفتم:من میتونم مواظب خودم باشم. کیفمو از روی تخت برداشتم.دستمو گرفت و با عصبانیت گفت: _من نمیزارم این وقته شب بری بیرون. خنده ی پر تمسخری کردم و گفتم:تو کی باشی؟مثل اینکه خیلی هوا برت داشته.نه عزیزم.این حرفایی که عمو و خاله میزنن فقط تورو خوشحال میکنه.دیگه نمیدونم باید به چه زبونی بهت بگم من با تو ازدواج نمیکنم. با التماس نگاهم کرد.همه ی جذبه اش توی دو دقیقه تموم میشد و بعد کارش به ناز کشیدن و التماس میرسید.پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید شماره پشتیبانی : 09170366695 قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان خانواده هات من  با لینک مستقیم

دانلود رمان خانواده هات من اثر ناشناس به صورت رایگان

دانلود رمان هیجانی،عاشقانه,بزرگسال خانواده هات من اثری بینظیر از ناشناس رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت قم رمان دانلود کنید

اسم رمان : خانواده هات من

تعداد صفحه : کامل

نویسنده : ناشناس

ژانر : هیجانی،عاشقانه,بزرگسال

دانلود رمان خانواده هات من رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

خانواده هات من خلاصه رمان

اسمم شهرامه… 17سالمه. يه خواهر دارم 3سال از من بزرگتره كه اسمش شراره است و مامانم شهين يه زن خوشگل و خوش بر و رو 39ساله و بابام كه واقعا ميگم بچه ها اونو بجاي برادر بزرگه من ميدونن. بزنم به تخته جوون مونده 40سالشه و اسمش كامرانه…. وضعيت ماليمونم كه عاليه….

گوشه ای از رمان خانواده هات من

بابا بزرگم اونقدر مال و منال واسم گذاشته مثل باغ ، ويلا ، ملك كه ديگه حد و حساب نداره .به هر حال اين جريان از سال 1385موقعي كه سخت در تلاش بودم تا راهي واسه ورود به دانشگاه پيدا كنم شروع شد. دير وقت بود از مهموني بر ميگشتم كه اصلا خوشم نميومد برم، ولي به اجبار پدر و مادرم رفتم.

خسته و كوفته بعد از كمي صحبت در مورد نحوه برگزاري مهموني و كيفيت اون بحث كرديم و خستگي در كرديم و آماده يه خواب درست و حسابي شديم.چون فردا جمعه بود و همگي خونه ميمونديم و استراحت ميكرديم. رفتم توي اتاق خوابم و لباسمو عوض كردم و رفتم روي تخت خوابم كه بخوابم، راستش نيم ساعتي خودمو چپ و راست كردم ولي بيخوابي مثل هميشه كه دلهره و دلشوره كنكور بود، ول كنم نبود.

اين اواخر چون توي درس خوندن خيلي به خودم فشار آورده بودم و همش تو فكر اين بودم كه قبول ميشم يا نه؟!! اين بي خوابي گريبان گيرم شده بود.از تخت پايين اومدم و رفتم پاي كامپيوتر و سيستمو روشن كردم و كانكتو برقرار كردم و چرخي توي آيدي هاي ياهو مسنجر زدمو كمي هم سايتهاي ايراني روگشتم تا شايد خستگي سراغم بياد و خوابم ببره ولي نشد كه نشد. بلند شدم سيستمو خاموش كردم و خيلي آروم از اتاقم بيرون رفتم كه سر و صدا ايجاد نكنم تا ديگران رو بيخواب نكنم.

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان قند سیاه از آذر یوسفی به صورت pdf

دانلود رمان قند سیاه بدون سانسور

دانلود رمان عاشقانه , اجتماعی , ایرانی , معمایی قند سیاه اثری بینظیر از آذر یوسفی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت قم رمان دانلود کنید

اسم رمان : قند سیاه

تعداد صفحه : ۱۸۸۳

نویسنده : آذر یوسفی

ژانر : عاشقانه , اجتماعی , ایرانی , معمایی

دانلود رمان قند سیاه به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

قند سیاه خلاصه رمان

درباره مردی به نام یزدان کیانی که زنش به قتل رسیده و پسر عموش رو دستیگیر کردند اما کیان میدونه پسرعموش قاتل نیست و …

گوشه ای از رمان قند سیاه

نگاهم را از نیم رخش نمی‌گیرم. همچنان نگاهم نمی‌کند! -می‌خواستم به فری سه دست بگم، ولی از اونجایی که بازیش خیلی خوب نیست می‌ترسم. باید یک نفر باشه که حرفه ای آموزش بده بهم.سرگرم با گوشی اش جواب می‌دهد-خب بهش بگو یکیو پیدا کنه برات.-اونو آدمای دورش قابل اعتماد نیستن برام!بالاخره گردن می چرخاند و صورتش به طور کامل مقابل دیدم قرار می‌گیرد. نگاهش روی صورتم زیاد طولانی نمی‌شود، چرا که خیلی سریع چشمانش پایین می افتند و به دستانم می رسند. در صدم ثانیه اخم هایش باز شده، دستش جلو آمده و مچ دست راستم رو می گیرد و کمی به طرف خودش می‌کشد. در عمق صدایش، نگرانی به وضوح رخ نشان می‌دهد وقتی می‌گوید:-نگا کن چیکار کردی با خودت؟سرش را بالا می‌کشد.-تو اصلا عقل داری تو کلت؟در سکوت نگاهش می‌کنم. از جا بلند می‌شود و همانطور که سمت در خروجی می‌رود می‌گوید:-میرم یه چیزی بیارم دستاتو باهاش پانسمان کنم. لطفا تا اون موقع مثل آدم بشین سر جات و گند بدتری بالا نیار!

دانلود رمان سه دبیرستانی هات من pdf (سه جلد کامل) رایگان

دانلود رمان سه دبیرستانی هات من pdf (سه جلد کامل) اثر دنیز

دانلود رمان #عاشقانه #بزرگسال سه دبیرستانی هات من pdf (سه جلد کامل) اثری بینظیر از دنیز رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت قم رمان دانلود کنید

اسم رمان : سه دبیرستانی هات من pdf (سه جلد کامل)

تعداد صفحه : کامل بدون سانسور

نویسنده : دنیز

ژانر : #عاشقانه #بزرگسال

دانلود رمان سه دبیرستانی هات من pdf (سه جلد کامل) اثر دنیز به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

سه دبیرستانی هات من pdf (سه جلد کامل) خلاصه رمان

دنیز دختر نیمه ترک نیمه ایرانیه که برای ادامه تحصیل به ترکیه سفر می کنه تا دوران دبیرستانش رو در فضای بازتری مثل ترکیه بگذرونه و اونجا به مدرسه شبانه روزی میره و توی خوابگاه می مونه اما از بخت بدش بین دوتا پسر شاخ مدرسه شون که اتفاقا توی خوابگاه مقابل شون زندگی می کنند گیر میفته و هر روز یه ماجرای جدید واسش پیش میاد…

گوشه ای از رمان سه دبیرستانی هات من pdf (سه جلد کامل)

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان مامی پوشکم نکن pdf اثر ناشناس بدون سانسور

دانلود رمان مامی پوشکم نکن pdf از ناشناس به صورت رایگان

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی , بزرگسال مامی پوشکم نکن pdf اثری بینظیر از ناشناس رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت قم رمان دانلود کنید

اسم رمان : مامی پوشکم نکن pdf

تعداد صفحه : کامل بدون سانسور

نویسنده : ناشناس

ژانر : عاشقانه , ایرانی , بزرگسال

دانلود رمان مامی پوشکم نکن pdf از ناشناس pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

مامی پوشکم نکن pdf خلاصه رمان

فاقد خلاصه

گوشه ای از رمان مامی پوشکم نکن pdf

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 15 هزار تومان

دانلود رمان راز یک سناریو بدون سانسور

دانلود رمان راز یک سناریو

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی , بزرگسال راز یک سناریو اثری بینظیر از مریم موسیوند رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت قم رمان دانلود کنید

اسم رمان : راز یک سناریو

تعداد صفحه : 1119

نویسنده : مریم موسیوند

ژانر : عاشقانه , ایرانی , بزرگسال

دانلود رمان غوغای بی هیاهو فهیمه رحیمی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

راز یک سناریو خلاصه رمان

داستان درباره رابطه مثلثی که این سه شخصیت گلی , بزرگمهر و وحید نام دارند . گلی از بزرگمهر ناخواسته بچه دار میشه و وحید که عاشقشه این موضوع رو میفهمه . وحید اولین بار است که عاشق یک دختر میشه که …

گوشه ای از رمان راز یک سناریو

پس هنوز تماسی نگرفته؟! گلی زانوی غم حصار کرده بود و نگاهش حزن را فریاد می رد: نه هنوز. داداش پک محکمی به سیگار زد. همانطور که به دیوار تکیه زده بود و به روبرویش خیره بود گفت: بندازش. _چی؟! اگر چه گلی که مابین دو اتاق خواب نشسته بود، آرام گفته بود ولی به گوش داداش رسید. _گفتم بندازش. سیگارش را در زیر سیگاري تکاند. گلی نگاه از بردارش نگرفت و گفت: -داداش؟! -داداش چی؟ ها؟!دیگر کاسه خونسردي اش لبریز شده بود، بالاي سر گلی رفت و تقریبا فریاد زد: فهمتو کجا گذاشتی آخه خواهر من؟ متاهله میفهمی یعنی چی؟! زنشو دوست داره میدونی یعنی چی؟ یه هفته است رفته که رفته، اینم نمیفهمی یعنی چی؟! _رضا عزیزم، تورو به جدت آروم باش، مامان، اینقدر حرص نخور. مامان با استکان چاي از آشپزخانه

بیرون آمد و اگر چه سر گلی پائین بود ولی از سر عادت یا براي دل رضایش چشم غره اي حواله ي دخترش کرد. داداش کنار پاي گلی زانو زد، با دستی به دیوار و دستی به زمین: آخه عزیز من، خواهر من نگهش داري که چی بشه. ها؟! این بچه بدبختت میکنه گلی. میشی نقل زبون خاله خان باجی يا، هر که از در برسه می چزونت، چرا راه دور برم، خود من، اصلا. اصلا همین مامان يا ليلا، محمد. هر کدوممون از یه چیزي دلخور باشیم دیوار تو از همه کوتاهتر میشه و دق و دلیمونو سر تو خالی می کنیم، بخوام حرفی به فرزانه بزنم تو رو علم میکنه می کوبه تو سرم. گلی این بچه نمیذاره هیچ کدوممون قد راست کنیم. صدای گریه مامان که حالا كنار آنها نشسته بود، باعث شد آهی که چند دقیقه بود به قفسه سینه داداش چنگ می زد و به در و دیوار می کوبید

راهی به بیرون پیدا کند تا او بتواند نفسی بگیرد. مامان گفت: خدا این چه مصیبتی بود که دامن مونو گرفت؟! این دوسه روزه که فهمیدم، پامو که میذارم بیرون فکر میکنم مردم بهم بد نگا میکنن، همش چادرمو جلو میکشم، به خدا خجالت میکشم. تند تند کارامو میکنم برمیگردم خونه، گلی به حرف داداشت گوش بده، ميخواي بري بشی زن صيغه اي؟ آره گلی؟! و به دنبال این حرف بینی اش را با دستمال پاك كرد. این همه مهمان ناخوانده براي قلب گلي زيادي بود، گنجایش آنها را نداشت، شرم، خجالت، خفت، اهانت و هزاران درد دیگر، یک ماهی می شد که مهمان قلب او بودند بدون اذن. آمده بودند و قصد بازگشت نداشتند و با هر حرفی از دیگران به تعداد آنها افزوده میشد. این فشار آنقدر زیاد بود که از قلب راه به گلو پیدا کرده و بغض شده بود.

_آخه ما بهش گفتیم. _گفته باشیم، میخواد چکار کنه ؟ ها؟ گلی من پشتتم، حمایتت می کنم، نمیذارم کاري به کارت داشته باشه. اگر براش مهم بود تا حالا خبري ازش شده بود… بازم میگم تو این بچه رو بنداز من تا آخر نوکرتم هستم ولی گلی – بخواي سرتق بازي دراري و نگهش داري راه به هیچ جا نمی بري، تهش هیچ چی نیست حتی بن بست. که حتى اگه بن بست بود میگفتم به پایانی داره یا درجا میزنی یا سرت به سنگ میخوره و بر می گردي. ولی نگهداشتن این بچه، زن اون مرد شدن یعنی نا کجا آباد، همه چیو از دست میدي، که یکی از اونا مائیم. حرف هاي داداش که به اینجا رسید، گلی سرش را بالا گرفت و به برادر بزرگش چشم دوخت. تلخ بود هم نگاه، هم حرفهایش. لب فشرد، محکم. چشمانش تر شد. چيزي در گلویش بالا پایین می کرد…

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 15 هزار تومان

موضوعات
درباره سایت
قم رمان
بهترین سایت دانلود رمان
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " قم رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.